#نامه_ی_بدون_شماره_ی_سوم🐳

سلام مو🌲

دوستت دارم:)

دوستت دارم..

دوستت دارم..

حساب نامه ها از دستم در رفته است..بگذار همینطوری برایت بنویسم..بگذار قلبم را ..بگذار تمام خستگی هایم را لای این نامه ها جا گذارم موی من..

این نامه را در شبی آرام مینویسم

این دومین شبی ست که تا خود صبح مثل یک عنکبوت روی سقف چمباتمه زده ام تا مولکولهای نفسهای سارا را در هوا ببلعم:)

لطفا حسودی ات شود

امشب نیز پیش اویم💜🌲

مو

اما تو نمیدانی

نشد یکبار ما دوتا پیش هم باشیم

و جای خالی ات

قلبهایمان را نسوزاند..

آخر مو..

چرا تو مال ما نیستی🍃

چرا تو آن دور هایی..

چرا وقتی می آیی هم نمیتوان تو را دید..

مو

یعنی تو فکر نمیکردی یک روز ما عاشقت میشویم؟

فکر نمیکردی سهم مان از تو میشود نداشتنت؟..

و دلتنگ شدنت؟

و دیوانه دیوانه وار دوست تر داشتنت؟

آدم باید فکر این روزها را هم بکند خب!

مو!

من به تو قول میدهم

یک روز

تنها با یک ورد کوچک

تو را

از همه ی آنهایی که لایقشان نیستی

پس خواهم گرفت

آن روز

تو تنها

برای سارا خواهی بود برای من..

لطفا آماده ی آن روز باش

یک وقت نگویی چرا زودتر به تو نگفتم

توی این نامه دارم بلند میگویم

تو سهم ما هستی💜🌲

تمام!

و من یک خودخواهم

و تو را

تنها برای خودمان میخواهم.

تو با یک جادوگر دیوانه که عاشقت شده طرف هستی.

درواقع

هیچ کاری از دستت برنمی آید.

:)

"از طرف دخترک بنفش دریاهایت که حسابی دلتنگت شده و همین الان شبیه ماهی قرمزی توی یک تنگ است که ماه هاست آبش را عوض نکرده اند و او ته تنگ برای تو اشک میریزد!

راستی من صبح امروز

قرار است برای اولینبار

تنهایی بروم به شهر طلسم ها.

داستانش را در نامه ی بعدی برایت مینویسم:)

کلاهم را برایت در این هوای ابری تکان میدهم

الان از خواب خواهی پرید💜🌲