بنظرم خیلی جالب نیست که آدم چیزی از وبلاگ سازی ندونه و این کارو انجام بده و حتی از هیچکس کمک نگیره و انقد لجباز باشه!

اما در کل من حتی یادم نیست اینجارو کی ساختم! اما یادمه یه حس خاصی وادارم کرد این کارو انجام بدم..

و انقدر ننوشتم تا خود نوشتن سراغم بیاد..

هرچند فکر میکنم این وقفه برای شروع لازم بود تا در من یه سری حس های جدید شکل بگیره..

این وبلاگو ساختم و شروع به کار میکنم تا خاطراتم رو ثبت کنم..و شاید در مسیر ثبتشون اتفاقات خاص تری هم بیفته..دوست دارم دوباره بنویسم..کاری که خیلی وقته ازش فاصله گرفتم یکم..

اینجا میتونه یه کلبه ی چوبی باشه برای من..

همون کلبه ی چوبی امن که دور از همه بهش پناه میبرم..

یه حسی بود که میگفت این وبلاگ برای مرحله ی جدیدی از زندگیم که چند وقته آغاز شده لازمه💜

و آغازش میکنم امشب..

من راسن هستم..

دانشجوی ترم دو کارشناسی در رشته ی روانشناسی..

و 18 روزه که بیست ساله شدم:)

قبل گذاشتن اولین پست یه چیزی که ذهنمو مشغول کرده قالب این وبلاگه! که نمیدونم چه شکلیه و چجوری باید اون شکلی که میخوام تبدیلش کنم!

البته اینا مسایل پیش پا افتاده ای هستن که حل میشن:))