آدم بزرگا لطفا به سوالم جواب بدین،

چرا وقتی خودتون پر از درد و رنجید و نمیتونید برای انسان دیگه ای دنیای خوب و زیبایی بسازید،

میرید و ازدواج میکنید و بچه دار میشید؟

چرا وقتی دنیا از نظرتون انقد سیاه و مزخرفه

چرا وقتی انقد ضعیفید

انقد افکارتون در بند و اسارت جهله

چرا وقتی چیزی برای بهتر کردن زندگی ندارید

انسان دیگه ای رو به این دنیا میارید و دنیای تلخ درونتون رو بهش منتقل میکنید؟

از اینکار لذت میبرید؟

از زخم کردن روح یه بچه و ضعیف بار آوردنش لذت میبرید؟

از فریادهای هرروز و ندیدن زیبایی های زندگی و نشون ندادن این زیبایی ها بهش لذت میبرید؟

چرا ازدواج میکنید؟

چرا اونارو بدنیا میارید؟

چرا وقتی خودتون نمیتونید از پس خودتون بربیاید بچه ای رو با همه ی اون دنیای از هم گسسته ی ذهنیتون بزرگ میکنید؟

چرا بچه هارو انقد با درد بزرگ میکنید؟

چرا زندگی انقد بنظرتون پیچیده ست؟

از کجا مطمعنی که فردا زنده ای؟

شاید آخرین تصویرت از بچه ات همین غمگین بیرون رفتنش باشه

از کجا مطمعنی که دوباره میبینیش؟

شاید خودت هم زنده نباشی

چرا هرروز همون رفتارهای احمقانه رو تکرار میکنید و بعد بیست سال یه موجودی که روحش پر از درد و زخم هست رو به دنیا اضافه میکنی

بعضیاشون خودکشی میکنن

بنظرم حق دارن.

هرآدمی این حقو داره..

تنهاتراشون..

بعضیاشون همه ی بقیه ی زندگیشونو با همون دردا زندگی میکنن و از همه بدتر حماقت شمارو تکرار میکنن

بچه دار میشن

دقیقا با بچه هاشون همون رفتارهای ابلهانه رو میکنن

عشق رو ازشون دریغ میکنن

بعضیاشون تنهاییو انتخاب میکنن..

تا آخر عمرشون تنهان..

اینا زخمی ترن..

عده ی خیلی کمی تصمیم میگیرن گذشته ی دردناکشونو جبران کنن..

انسان تربیت میکنن...

بهشون عشق میورزن...

بچه های این آدما خوشبخت ترین موجودات روی زمینن..

یبار دیگه ازتون میپرسم

چرا اینکارو با بچه ها میکنین؟

چرا باید انقد درد بکشن؟

چرا وقتی نمیتونستین مراقبشون باشین بدنیا آوردینشون؟

ناراحت نشید

از نظر من شما قاتل های پنهان کره ی زمین هستید..

به عنوان یکی از همین بچه ها

هرگز نمیبخشمتون..